
آقا ما یه معلم دینی داشتیم!
یه روز سر کلاسش نشسته بودیم داشت همینجور با صلابت در مورد
دین اسلام و... حرف میزد!
آقا من و یه چند تا از کناریام و پشت سریام با هم قرار گذاشتیم وقتی
صحبتش تموم شد بلند بگیم تکبیر!
آقا تا صحبتش تموم شد ما بلند داد زدیم:تکبیر!
الله اکبر!الله اکبر!الله اکبر!
هیچی دیگه یه چند دقیقه ای نمی دونم چرا به ته کلاس خیره بود!
.
هورمونی هست به نامِ هورمون “که چی بشه”
که گند میزنه به هورمونِ “اراده”
.
.
.
ﺳﯿﻤﯿﻦ : ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﺕ TNT ﻭﺻﻞ ﻧﻤﯿﮑﯽ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺶ ﻭﺳﻂ ﺟﻤﻌﯿﺖ؟
ﻧﺎﺩﺭ : ﺍﻭﻥ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﻣﻦ ﭘﺴﺮﺷﻢ، ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﻭﻥ ﭘﺪﺭﻣﻪ
ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻧﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻭﺭﮊﻥ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻧﯽ…
.
.
.
مازیار فلاحی یه کاری با آدم میکنه که آدم از اینکه شکسته عشقی نخورده
شرمنده میشه ..!
.
.
.
این روزاى مونده به محرم همه جورى تندتند دارن ازدواج میکنن که آدم هول میشه،
فک میکنه اگه تا آخر مهر ازدواج نکنه Game Over شده…
:دی
.
.
.
نصیحت کردن بابام:
وقتی در سکوت نگاش می کنم….چیه مث بز نیگا میکنی!
وقتی لبخند میزنم….خیلی بی عاری!
وقتی اخم می کنم… طلبکاری!
وقتی حرفهاشو تایید می کنم…فقط بلدی بگی بعله هیچی که حالیت نیست!
وقتی خودمو میزنم به اون راه…اصن تو آدمی با تو حرف بزنم!
آخرش هم محکم میزنه پس کلمو میره!!!
خو پدَره من اینو از همون اول بزنو برو انقدم وقت منو خودتو نگیر
والا
عصن معتاد شده به من پـَـسی بزنه
.
.
..
.
.
.
.
مدرسه ما اومده بود برا بسیج یه وبلاگ زده بود حالا ببینین چی رو تابلو زده بود!
آدرس وبلاگ بسیج مدرسه:
www.basij.mihanblogfa.com
یعنی موندم اون میهن بلاگفا رو از کجا آورده خدا میدونه!
.
.
.
.
.
داداشم وقتی میخواست بره کلاس اول،از بس لوس بود،
روز اول مامانمو بابام دوتایی بردنش مدرسه!
طی مراسمی که در حیاط اجرا میشد،مجری برنامه گفته بود
هرکدوم از بچه ها دوست دارن، بیان رو سکو شعر بخونن!
داداش اعتماد به نفس ما هم رفته بود!
بعد از خوندن شعر تا ۱ ساعت کسی پدر مادر مارو تا
شعاع ۱ کیلومتری پیدا نکرد! اما شعر چی بود:
در سال ۱۳۲۰ رفتم خونمون دیدم زنم نیست!
گفتم زن عمو، زنمو ندیدی؟
گفت غصه نخور شوهر منم نیست.
.
.
.
.
.مورد داریم که ﺑﭽﻪ ۶ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺁﻳﭙﺪ ﻣﻴﺨﻮﺍد!
ﻣﻦ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺁﺭﺯﻭﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ
ﻣﺎﺩﺭﻡ بذﺍﺭﻩ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺧﻴﺎﻃﻴﺶ ﺭﻭ ﻳﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﻢ
.